معنی دسیسه پنهانی

حل جدول

فرهنگ معین

دسیسه

(دَ س) [ع. دسیسه] (اِ.) حیله و مکر.


دسیسه بازی

(~.) [ع - فا.] (اِمر.) دست زدن به دسیسه های گوناگون برای دست یافتن به هدف.

لغت نامه دهخدا

دسیسه

دسیسه. [دَ سی س َ / س ِ] (از ع، اِ) دسیسه. مکر. حیله. توطئه. فتنه. عداوت. ج، دَسائس، دَسایس. و رجوع به دسیسه شود.
- دسیسه باز؛ حیله باز. مکار. فتنه گر.
- دسیسه بازی، عمل دسیسه باز.
- دسیسه کار، توطئه چین. مکار. فریب کار.
- دسیسه کاری، عمل دسیسه کار.
- دسیسه کردن، توطئه کردن. توطئه چیدن.


پنهانی

پنهانی. [پ َ / پ ِ] (ص نسبی، ق) نهانی. نهفته. خبی ٔ. (منتهی الارب). خَب ْء. (منتهی الارب) (دهار). پوشیده. مستور. غیب. (منتهی الارب). خبیئه. مخفی. مقابل پیدا و آشکار:
گوئی اندر دل پنهانت همی دارم دوست
به بود دشمنی از دوستی پنهانی.
منوچهری.
نشست در مجلس عالی بحضور اولیای دولت و دعوت و زعیمان به پنهانیها و آشکارها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311).
ز آنروز بترس کاندر او پیدا
آید همه کارهای پنهانی.
ناصرخسرو.
غرضی کز تو نیست پنهانی
تو برآور که هم تو میدانی.
نظامی.
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من گناه آن به که پنهانی بود.
حافظ.
- امثال:
که زیر رنج بود گنجهای پنهانی.
مجیر بیلقانی.
- پنهانی گفتن، تخافُت. خَفت. (منتهی الارب).
|| مخفیانه. در خفا.

فرهنگ عمید

دسیسه

مکر و حیلۀ پنهانی، کاری که پنهانی و از روی مکر و دشمنی انجام بدهند،


پنهانی

نهانی، نهفته، پوشیده،
(قید) به طور پوشیده دی عزیزی گفت حافظ می‌خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن بِه که پنهانی بُوَد (حافظ: ۴۴۰)،

فرهنگ فارسی هوشیار

پنهانی

‎ (صفت) نهفته نهانی پوشیده مستور مخفی غیب مقابل پیدا آشکار، مخفیانه در خفا، (اسم) سرار (در احوال ماه) (التفهیم) .


دسیسه

آنچه از دشمنی که پنهان شده باشد، مکر و حیله را گویند

مترادف و متضاد زبان فارسی

دسیسه

پنهان‌کاری، تبانی، تلبیس، توطئه، دستان، دوزوکلک، فتنه‌انگیزی، فریب، نقشه

فارسی به عربی

دسیسه

مکیده، مهرب، موامره، أُحْبُولَه

فارسی به آلمانی

دسیسه

Anschlag [noun]

معادل ابجد

دسیسه پنهانی

257

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری